عشق آداسی ( جزیره عشق )
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
پاشنه ی كفش فرارو ور كشيد
آستين همت -ُ بالا زد و رفت
يه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شيشه ی فردا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره كرد
نامه ی فرداها رو تا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
زنده ها خيلی براش كهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال كليد خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود به سرش هوای حوا زد و رفت
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |